اعتراف فمنیستها به برخی از نکات مثبت تعدد زوجات
اشاره:در یکی از مقالاتی که توسط فمنیسم های وطنی نگاشته شده بعد از تحلیل و بررسی و چرائی وقوع چندهمسری در ایران ؛ به برخی از واقعیتهای آماری نیز اعتراف شده است که در نوع خود جالب توجه است. قسمتهایی از این مقاله که با عینک زنانه نوشته شده را در این پست ببینید:
علل ازدواج زنان با مردان متأهل
-
افزایش سن ازدواج دختران
نتایج نشان میدهد که بالا رفتن سن ازدواج میان دختران یکی از دلایل ازدواج آنها با مردان متأهل میباشد. در واقع در شرایطی که امکان ازدواج برای پسران به دلایل مختلف کمتر وجود دارد، فرصتهای انتخاب همسر برای بسیاری از دختران هم محدود میشود و برخی دختران، امید به ازدواج با فرد مجرد را از دست میدهند، در چنین شرایطی یا باید تا آخر عمر مجرد باقی بمانند و از نعمت مادری و همسری محروم شوند یا به عنوان همسر دوم ازدواج کنند. در این میان برخی دختران ترجیح میدهند که به عنوان همسر دوم انتخاب شوند، همانطور که ممکن است بسیاری ترجیح دهند تا آخر عمر مجرد باقی بمانند. -
رهایی از مشکل بیوه بودن
این موضوع اصلیترین عامل ازدواج زنان با مردان متأهل است، به ویژه برای زنان بیوه که شاغل نیستند و تهیه مایحتاج فرزندان و اداره زندگی برای آنها دشوار است. در واقع طلاق یا فوت همسر باعث میشود که برخی به جهت شرایط کنونی خود حاضر شوند که همسر دوم مردان متأهل گردند. (روزنامه اعتماد 10/4/1382) -
افزایش تعداد زنان مطلقه
در سالهای اخیر جامعه ما با افزایش نرخ طلاق مواجه گردیده است، به طوری که نرخ طلاق در سال 1377 حدود 9/7 درصد بود، (سالنمای آماری کشور، 1378: ص83) در سال 1380 به 4/9 در صد، (سالنمای آماری کشور، 1380، 76) در سال 1381 این نرخ به 3/10 درصد و در سال 1382 به 6/10درصد رسید.(www.nocrir.com) رشد میزان نرخ طلاق در سالهای اخیر حاکی از افزایش تعداد زنان مطلقه میباشد و طبیعی است که در کشور ایران، با توجه به حاکم بودن ارزشهای بومی خاص آن، شانس ازدواج زنان مطلقه بسیار پایین میباشد. اصولاً در کشور ما زنان شوهر مرده، نسبت به زنان مطلقه، بیشتر شانس ازدواج مجدد دارند.
از طرف دیگر در فرهنگ ایرانی زندگی کردن زنان به تنهایی موجب نگرانی اطرافیان است. این گونه زنان در معرض انواع تعدی و تهمت میباشند. البته این فرض در صورتی است که به لحاظ تأمین مادی مشکلی نداشته باشند، زیرا در غیر این صورت مشکل چندین برابر خواهد شد؛ بنابراین طبیعی است وقتی که زنان مطلقه در چنین شرایطی قرار میگیرند، زندگی با زن دیگر را بر چنین زندگی مشقتباری ترجیح میدهند. -
اخاذی از مردان متاهل ثروتمند
اخیراً دیده شده است که گاهی دختران جوان، مردان ثروتمند متأهل را اغفال کرده و با ازدواج با او و لطایف الحیلی، مقدار زیادی از ثروت او را تصاحب میکنند و بعد از آنکه به مقصود خود رسیدند با بهانهگیریهای زیاد تقاضای طلاق مینمایند. در اینگونه موارد گاه شخص از زندگی ساقط میشود و چه بسا همسر اول او نیز به همین جهت او را ترک کرده باشد؛ در این صورت او علاوه بر هر دو همسر، بخش عظیمی از ثروت خود را نیز از دست خواهد داد. -
انتقال به طبقه بالای اجتماعی
گاهی اوقات علت اصلی ازدواج با فرد متأهل ولی متمول تغییر ارزشهای اجتماعی از ارزشهای اخلاقی به سوی ارزشهای مادی میباشد. وقتی ثروت تبدیل به ارزش اجتماعی میشود، بالطبع فقر، مساوی عدم برازندگی یا حقارت است. (رفیع پور، 1377: صص170-169) (زیرا فقر به تنهایی مسئلهای برای نظام اجتماعی ایجاد نمیکند و هیچ نوع آسیبی به آن نمیرساند، (همان، ص 197) بلکه این نابرابری و به تبع آن تغییر ارزشهاست که یک جریان تهدیدآمیز است)، پیامد مهم با ارزش شدن ثروت این است که صاحبان ثروت (زن یا مرد) از حقوق اجتماعی بیشتری برخوردار میگردند که این موضوع، محرکی برای ارزشمندی بیشتر ثروت در جامعه میشود. (همان، ص 225)
بر این اساس دختری که ترجیح میدهد همسر دوم مرد متمول باشد، آرزوی او رسیدن به طبقه بالا و ثروتمندی است. -
نجات خانواده از فقر مادی
گاهی اوقات فقر به حدی به خانوادهها فشار میآورد که دختر خانواده حاضر به از خود گذشتگی میشود و با مرد متأهل ثروتمند ازدواج میکند تا کمک کار خانوادهاش باشد. -
فریب و اغفال دختران
بسیار اتفاق میافتد که دختران اغفال میشوند و به خیال اینکه خواستگارشان مردی مجرد است با او ازدواج میکنند و بعد از مدتی مشخص میشود که وی متأهل بوده است.
+ نوشته شده در سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۱ ساعت 23:52 توسط علی تمام زاده
|