حاج علی حق پناه مردی با ۲۶ زن و ۱۹۵ فرزند!

سایت تعدد زوجات به نقل از سایت مجلات همشهری:

همشهری سرنخ در شماره ۶۸ خود گزارشی خواندی از عیالوارترین مرد ایران را به همراه عکس‌های دیدنی از این خانواده منتشر کرده که بخش‌هایی از این گزارش در ادامه می‌آید:


بخشی از خانواده حاج علی

بخشی از خانواده حاج علی

با ۲۶ زن، ۱۹۵ فرزند و بیش از۲۰۰ نوه و نتیجه در خانه‌ای در شمال کشور زندگی می‌کرد. تعداد فرزندان او آن‌قدر زیاد بود که برای انتخاب نام آنها با مشکل روبه‌رو شده بود. دو گوسفند، ۵۰ کیلو برنج، ۲۰ کیلو آرد، هفت کیلو حبوبات، چهار کیلو روغن، یک کیلو چای و ۱۰ کیلو قند و شکر مصرف روزانه خانه آنها بود. درباره حاجعلی حق‌پناه صحبت می‌کنیم؛ مردی که در دهه ۵۰ به خاطر خانواده پرجمعیتش تیتر یک روزنامه‌های کشور شد. حالا ۳۴ سال از مرگ حق‌پناه می‌گذرد و خانواده حق‌پناه‌ها جمعیتشان خیلی بیشتر از قبل شده. آن‌قدر که محاسبه تعداد خانواده برای خودشان هم سخت است. خبرنگار و عکاس سرنخ برای اینکه از اوضاع و احوال این خانواده پرجمعیت بعد از مرگ حاجعلی باخبر شوند؛ درست روزی که اعضای این خانواده برای ولیمه دور هم جمع شده بودند؛ شال و کلاه کردند و به روستای جوجاده رفتند.

اگر سری به جوجاده، روستایی بین قائمشهر و ساری بزنید؛ اولین موضوعی که توجه شما را به خود جلب می‌کند تعداد بی‌شمار افرادی است که نام خانوادگی‌شان حق‌پناه است. آنها همه از بازماندگان مردی به نام حاجعلی حق‌پناه هستند که به خاطر تعداد زیاد همسر و فرزندانش نامش به روزنامه‌ها راه یافت.

«من خودم هم حق‌پناه هستم. با کدامشان کار دارید؟!» اینها را راننده تاکسی‌ای می‌گوید که ما از او سراغ خانواده حق‌پناه را می‌گیریم. اکثر ساکنان روستای جوجاده از بچه‌ها، نوه‌ها، نتیجه‌ها و ندیده‌های حاجعلی حق‌پناه هستند که با جمعیت زیادشان روستا را به نام خود درآورده‌اند. راننده می‌گوید: «حتی مسجدی که در مرکز جوجاده قرار دارد زمینی بوده که حاجعلی حق‌پناه به اهالی اهدا کرده تا مراسم‌شان را آنجا برگزار کنند. نام حاجعلی را می‌توانید روی سر در این مسجد که بخش‌هایی از آن هنوز نیمه‌کاره مانده ببینید.»
اینجا همه حاجعلی را به خاطر تعداد همسرها و فرزندان بی‌شمارش به علاوه نفوذ و ثروتی که داشته می‌شناسند. حاجعلی در یک خانواده فقیر به دنیا آمد اما با سعی و تلاش در سن ۲۴ سالگی صاحب مال و املاک زیادی شد. حق‌پناه بزرگ سرانجام در سن ۹۵سالگی به خاطر کهولت سن و به مرگ طبیعی فوت کرد. آن زمان کوچکترین فرزند حاجعلی که از همسر بیست و ششمی‌اش بود؛ سه سال بیشتر نداشت. حالا اگرچه حاجعلی و زن‌هایش همه به رحمت خدا رفته‌اند اما هنوز که هنوز است چرخ روستای جوجاده به کمک پسران، دختران، نوه‌ها، نتیجه‌ها و ندیده‌های حق‌پناه می‌چرخد.

    از آمل تا بابل

«خودمان هم آمار دقیقی از تعداد فرزندان پدرمان نداریم. تا به حال فرصتی هم پیدا نکرده‌ایم که شجره‌نامه‌ای از خاندانمان تهیه کنیم.» اینها را حسن، یکی از پسران زن ششم حاجعلی می‌گوید. او ۶۵ سال دارد و وقتی حرف به اینجا می‌رسد که خودش چند زن دارد با خنده ادامه می‌دهد؛ «من یک زن بیشتر ندارم در عوض خدا به من نه دختر و یک پسر داده، راستش خانمم تحمل هوو ندارد. خدا نکند از کار خانمی تعریف کنم آن شب را باید بیرون از خانه بخوابم.» در میان پسران حاجی تنها چند نفرشان هستند که مانند پدر چند همسر گرفته‌اند اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند رکورد پدرشان را در این زمینه بشکنند اما نکته جالب اینجاست که نه خود حاجی و نه پسرانش تا به حال کارشان به طلاق نکشیده است و همسرانشان به‌خوبی و خوشی با هم زندگی می‌کنند. حسن می‌گوید: «زن اول پدرم عاروس نام داشت. پدرم زمانی که ۲۴ سال داشت با این زن که آن زمان ۱۸ ساله بود؛ ازدواج کرد.»

به گفته حسن، پدرش در اکثر شهرهای مازندران همسر داشته و تا آنجا که او می‌داند پدرش برای زن‌هایش شش خانه خریده بوده؛ «از آمل گرفته تا بابل، قائمشهر، نکا، ساری، زرین‌کلاه و… پدرم زن گرفته بود.» پسران حاجعلی درباره راه و روش زندگی پدرشان حرف‌های زیادی برای گفتن دارند؛ «پدر کارهای زیادی انجام می‌داد. او در حدود ۲۰ هکتار مزرعه گندم، جو، برنج و پنبه داشت و زن‌هایش پا به پایش در مزرعه کار می‌کردند.»

حق‌پناه بزرگ مرد کاری و پرتلاشی بود. او در کنار مزرعه‌داری دستی هم در خرید و فروش دام داشت. برای همین مجبور بود به شهرهای مختلف سفر کند و گاو وگوسفندهایش را بفروشد. شاید یکی از دلایلی که باعث شد حاجعلی ۲۶ زن را به عقدش دربیاورد؛ همین سفرهای زیاد بوده است؛ «به نظر ما یکی از دلایل اینکه پدرمان زیاد زن گرفته، می‌تواند سفرهای زیادی باشد که او می‌رفته. مثلا مادر حسن‌آقا که نامش محرم بود و مادر من و یک خانم دیگر از زن‌هایی بودند که پدرم آنها را در آمل دیده و با آنها ازدواج کرده بود.»
غلامرضا کوچکترین پسر حاج علی است. او ۳۵ سال دارد و نام دخترش که کوچک‌ترین نوه حاجعلی به حساب می‌آید را به احترام مادر خدا بیامرزش مهتاب گذاشته است؛ «مهتاب زن آخر حاجی بود. او ۱۴ ساله بود که به عقد حاجعلی ۷۰ساله درآمد. مردم روستا مدعی بودند که حاجعلی او را از بقیه همسرانش بیشتر دوست دارد.»

    خانه‌ای برای ۱۲ هوو

خانه حاجعلی در جوجاده تا سال ۷۳ همچنان پابرجا بود اما در همان سال، وقتی زن‌های فامیل دور هم جمع شدند تا برای غلامرضا، پسر کوچک خانواده آش پشت پای سربازی درست کنند، به خاطر شیطنت بچه‌های فامیل، خانه آتش می‌گیرد و بیشتر یادگاری‌های به‌جا مانده از حاجعلی در میان شعله‌های آتش می‌سوزد. آخرین پسر حاجعلی در این‌باره می‌گوید: «زیر خانه پدر کاه زیادی جمع کرده بودیم. آن روز بچه‌های کوچک شیطنت کردند و با آتش زدن کاه‌ها خانه را به آتش کشیدند. خوشبختانه شخصی در این حادثه آسیب ندید اما خانه پدریم با همه یادگاری‌هایش سوخت.»

خانه اصلی حاجعلی در بالاترین نقطه روستا و روی تپه‌ای بلند قرار گرفته بود. جایی که به قول حسن، هم به ساری مشرف بود و هم قائمشهر. بعد از آن آتش‌سوزی، بعد از پاکسازی بقایای خانه سوخته، آنجا را به باغ تبدیل کردند و درختان نارنگی، پرتقال و انار زیادی آنجا کاشتند؛ «پدرم عاشق خانه‌اش بود و تا جایی که به خاطر دارم؛ او با ۱۲ زن خود و همه فرزندانش در آن خانه به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند.» این‌ها را علامرضا اضافه می‌کند در خانه حاجعلی ۱۲ هوو و فرزندانشان به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند. همسران حق‌پناه بزرگ به خوبی کارها را بین خود تقسیم کرده و با هم کنار آمده بودند. حسن درباره زندگی در خانه پدری‌اش می‌گوید: «آن زمان مادرانمان در حیاط خانه یک گهواره سراسری با پارچه درست می‌کردند و بچه‌ها را در آن می‌خواباندند. کارهای خانه بین زن‌ها تقسیم شده بود. یکی از آنها فقط مسوول نگهداری از نوزادان بود.»

حاجعلی برای اینکه نظم و انضباط را در خانواده پرجمعیتش برقرار کند؛ گاهی مجبور می‌شد ابروهایش را درهم بکشد و با توپ و تشر اوضاع را آن‌طور که دلش می‌خواهد سر و سامان دهد. او مرد خانواده‌داری بود و تا آنجا که می‌توانست سعی می‌کرد خانواده‌اش را دور هم جمع کند. غلامرضا که یکی از پسران تحصیلکرده حاجعلی است؛ می‌گوید: «پدرم به اتحاد و همبستگی در خانواده خیلی اهمیت می‌داد. حتی در زمان ناهار و شام با اینکه تعداد خانواده زیاد بود اما او در چند نوبت غذا می‌خورد تا دل همه را به دست بیاورد و با همه اعضا خانواده‌اش دور هم بنشینند.»

    جیره پادگانی

سال‌ها پیش وقتی حاجعلی به خاطر تعداد زیاد زنان و فرزندانش سوژه روزنامه‌ها و مجله‌ها شد؛ درباره زندگی‌اش به خبرنگارها گفت: «من در چند نوبت با خانواده‌ام شام و ناهار می‌خورم. اول با یکی از همسرانم و فرزندانمان و بعد هم به نوبت با بقیه غذا می‌خورم. به همین خاطر پرخور شده‌ام!»

حق‌پناه بزرگ مرد دست و دلبازی بود و به خاطر کار و تلاش زیادی که انجام می‌داد؛ وضع مالی خوبی به‌هم زده بود. او دوست نداشت به اهل و عیالش بد بگذرد. رشید یکی دیگر از فرزندان حاجعلی در این‌باره می‌گوید: «غذای ما خیلی زیاد بود. ما آن زمان که دور هم بودیم؛ روزی دو گوسفند، بیش از ۱۰ مرغ، ۵۰ کیلو برنج، ۲۰ کیلو آرد، هفت کیلو حبوبات، چهار کیلو روغن، دو کیلو کره، هشت کیلو پنیر، یک کیلو چای و ۱۰ کیلو قند و شکر مصرف می‌کردیم.»

غلامرضا در ادامه صحبت‌های برادرش با خنده می‌گوید: «ما در خانه قبلی‌مان جایی داشتیم به اسم بالاخانه. آنجا همیشه یک لاشه گوسفند آویزان بود و به محض اینکه نزدیک بود تمام شود؛ پدرم آن را برمی‌داشت و یک لاشه پرگوشت دیگر آویزان می‌کرد.»

به هر حال خرج خانه‌ای که در آن ۱۲ هوو، ۱۹۵ پسر و دختر و بیش از ۲۰۰ نوه و نتیجه زندگی می‌کردند، معلوم است که زیاد می‌شود اما حاجعلی به خاطر داشتن زمین‌های زیاد وکشاورزی مناسب می‌توانست هزینه خانواده‌اش را تامین کند. البته این برای زمانی بود که حاجعلی تنها ۱۲ زن داشت اما وقتی تعداد همسران او به عدد ۲۶ رسید؛ حق‌پناه بزرگ مجبور شد برای بقیه زن‌هایش در شهرها و روستاهای اطراف جوجاده خانه بگیرد و هرچند روز یک بار برای سرکشی به وضعیت آنها به شهرها و روستاهای دیگر مازندران رفت و آمد کند. او برای رفت و آمدش هم آدابی داشت که بچه‌ها باید آن را رعایت می‌کردند؛ «پدرمان اسبی داشت به اسم سهند.زمانی که او می‌خواست برای دیدن زن و فرزندانش به شهر دیگری برود با سهند تا لب جاده می‌رفت و از آنجا سوار بنز ۱۹۰اش می‌شد. وقتی هم که می‌خواست برگردد؛ یکی از دختران یا پسرانش باید با اسب لب جاده می‌رفت و آن‌قدر منتظر می‌ماند تا حاجی از راه برسد و سوار بر سهند به داخل روستا برگردد.»

خواستگاری برای هوو

پسران حاجعلی تا دلتان بخواهد از پدرشان و کارهایی که انجام داده، خاطره دارند اما حتما دختران حق‌پناه هم حرف‌های شنیدنی از پدرشان دارند. برای همین پای حرف‌های آنها می‌نشینیم. روزی که ما برای تهیه گزارش به روستای جوجاده رفتیم؛ بهترین فرصت ممکن برای دیدن بازمانده‌های حاجعلی بود؛ چراکه ولیمه خوران یکی از پسران حاجعلی بود که داشت خودش را برای زیارت خانه خدا آماده می‌کرد.

حاجی صنم سومین دختر حاجعلی از زن اولش یعنی عاروس است.  او که حالا ۸۵ ساله است، می‌گوید: «آن اوایل حاجی با ۱۲ همسرش در یک خانه زندگی می‌کرد. همه رابطه‌شان با هم خوب بود. وقتی حاجی می‌خواست دوباره ازدواج کند، مادرم خودش چادر به کمر می‌بست و به در خانه آن زن می‌رفت تا او را از خانواده‌اش برای حاجی خواستگاری کند.»

به گفته صنم زندگی در خانه حاجعلی خیلی جالب بود چرا که گاهی اوقات در یک هفته چند زن هم‌زمان با هم وضع حمل می‌کردند؛ «حاجعلی در میان ۲۶ زن خود سه تای آنها را از همه بیشتر دوست داشت. اولی مادرم عاروس بود که هم پای حاجی بود. دومی محرم خانم و سوم همسر آخر پدرم، ماتابه بود.» صنم در جواب این سوال که آیا حاجعلی دستِ بزن هم داشته، خنده‌اش می‌گیرد؛ طوری که دندان‌های طلایش به چشم می‌آیند؛ «حاجی سیاست داشت. اگر خشم نمی‌کرد و از زن‌هایش زهرچشم نمی‌گرفت که آنها به راحتی نمی‌توانستند در کنار هم زندگی کنند. او گاهی دستِ بزن هم داشت اما بعدا دلجویی می‌کرد. خلاصه اینکه حاجی خیلی خانواده‌دوست بود.»

        گوش به آهنگ سطل مسی

«به پدربزرگم به این خاطر حاجعلی گدا می‌گفتند که او عاشق حضرت علی(ع) بود و ارادت خاصی به او داشت. به همین دلیل گدای علی لقب گرفت. حتی شعری که روی سنگ مزار او نوشته‌ایم هم بی‌مناسبت با اسم او نیست.» فرامرز حق‌پناه اینها را می‌گوید؛ او اولین نوه حاجعلی است که در سال ۵۱ توانسته دیپلم بگیرد.

فرامرز مدتی روی خانواده‌اش تحقیق کرد تا آمار دقیقی از تعدادشان جمع‌وجور کند اما از آنجا که تعداد آنها خیلی زیاد است، از این کار منصرف شد. «در آماری که سال ۵۱ گرفتم متوجه شدم حاجعلی حدود ۵۴۰ دختر و پسر و نوه و نتیجه دارد. شاید الان حدود ۲۳۰۰ نفر باشیم، شاید هم بیشتر.» فرامرز از حاجعلی خاطرات زیادی دارد.

او می‌گوید: «خوب به خاطر دارم که وقتی ما بچه بودیم حاجی برای اینکه دخترها، پسرها، نوه و نتیجه‌هایش را صدا کند، می‌گفت: «آهای. او تعداد زیادی از فرزندانش را به اسم نمی‌شناخت و به همه می‌گفت آهای.»

حاجعلی حتی برای صدا کردن بچه‌هایش از سر مزرعه هم رسم و رسوم خاصی داشت. آن زمان تلفن همراه نبود. برای همین حق‌پناه بزرگ به یکی از ستون‌های خانه‌اش سطلی مسی آویزان کرده بود و هر وقت می‌خواست پسرانش را از سر مزرعه به خانه صدا کند، با یک چکش به سطل مسی می‌کوبید تا اعضای خانواده را دور هم جمع کند؛ «یکی از نشانه‌های حاجعلی داسی بود که همیشه همراهش بود. او بدون آن داس هیچ‌جا نمی‌رفت و اعتقاد داشت که ابزار کارش باید همیشه همراهش باشد. پیرمرد جز قند و شکر هیچ چیز دیگری نمی‌خرید. همه محصولات مورد استفاده‌اش را خودش به کمک همسرانش درست می‌کرد. از پشم و پنبه گرفته تا شیر و کره و پنیر.»

    سفره عقدی برای سه عروس

یکی دیگر از خاطرات بامزه‌ای که همه فرزندان و اطرافیان حاجعلی آن را به خوبی به یاد دارند، مربوط به روزی می‌شود که حاجعلی سه نفر از همسرانش را در یک شب عقد کرد. این اتفاق را حسن حق‌پناه به خوبی به خاطر دارد؛ «عاروس، حوا، مریم، ننه خانم، ننه‌جان، محرم خانم، فضه، فاطمه، صغری و ماتابه یا مهتاب تنها چند تن از زنان حاجی هستند.» مدتی که حاجعلی برای فروش دام‌هایش به آمل رفت‌وآمد می‌کرد، از دو دختر اهل روستای «گتاب» خواستگاری می‌کند. یکی از آنها ماتابه بود که آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشت؛ «وقتی پدرمان می‌خواست این دو زن را به عقد خودش دربیاورد، یکی دیگر از دختران روستا هم از او می‌خواهد او را هم به‌عنوان همسر قبول کند. پدرمان هم قبول می‌کند. به این ترتیب او در آن شب سه زن را با هم عقد می‌کند.»

با اینکه حاجعلی در طول زندگی‌اش زن‌های زیادی را به عقد خود درآورد اما فقط رضا یکی از پسران حاجعلی که حالا۷۰ ساله است مانند پدرش چند همسر دارد. او تا به حال پنج همسر اختیار کرده است؛ «پدرم قبل از مرگش قصد داشت دختر دیگری را هم به عقد خود درآورد اما دیگر اجل مهلتش نداد. او هر کاری کرد نتوانست از خانواده آن دختر رضایت بگیرد.» بعد از آن ماجرا حاجعلی گفته بود که دخترهای امروزی پرتوقع شده‌اند و به هیچ شرایطی راضی نمی‌شوند

این خانم خودش زن دوم بود!

طاهره سجادی یکی از زنان مبارز مسلمانی است که در سال ۱۳۲۱ در تهران متولد می‌گردد. وی در سال ۱۳۳۸ با مهدی غیوران یکی از مبارزین قبل از انقلاب ازدواج می‌‌کند. در جریان مبارزه با همسرش همکاری بسیار می‌نماید تا این که در سال ۱۳۵۴ به همراه غیوران توسط کمیته مشترک دستگیر و تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد.

سجادی پس از تحمل ۱۲۱۴ روز زندان در آذر سال ۵۷ از زندان آزاد می‌گردد. او خاطره جالبی را از دوران بازجویی نقل می‌کند که با هم مرور می‌کنیم:

*پس از دستگیری اول مرا نیمه شب به اتاق بازجویی برده بودند تا قضیه خانمی که در پرونده‌ام مطرح شده بود (خانمی که در اتومبیل غیوران بوده کی بوده همان اتومبیلی که صمدیه لباف و محسن خاموشی پس از ترور سرتیپ زندی‌پور رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری آن را به همسرم برای رد گم کردن تحویل داده بودند) روشن شود. صمدیه لباف را که در آنجا بود، از اتاق بازجویی بردند و بازوجوها شروع کردن به بد و بیراه گفتن به من و فحش‌های بسیار زشت و رکیک دادن.

فرنچ را از روی سرم کشیدند. عضدی گفت می‌دانی شوهرت چه کار کرده، کاری کرده که حداقل ده سال به او زندانی می‌دهیم. من با شنیدن این حرفشان فهمیدم که چیزی از او نمی‌دانند و قضیه منزل (جاسازی)‌ لو نرفته است. آنها مرتب فحش می‌دادند و تهدید می‌کردند. به من می‌گفتند تو آن روز با شوهرت، پشت پارک کورش، ماشین را تحویل نگرفتی؟ من هاج و واج آنها را نگاه می‌کردم و می‌گفتم: نه.

حسینی مثل یک گوریل وحشی هجوم آورد که چنین و چنانت می‌کنیم و تو و این شوهر پدر سوخته‌ات را به حرف در می‌آوریم. ما می‌دانیم آن زنی که با این بوده تو بودی. من دیدم اوضاع خیلی بد است. شنیده بودم که این وحشی‌های رذل با زنها در مقابل همسرانشان چه می‌کنند! آنها فحش‌های خیلی زشت می‌دادند و غیوران را به خشونت و آزار من تهدید می‌کردند و تاکید می‌کردند که آن زن من بوده‌ام.

اوضاع هر لحظه بحرانی‌تر می‌شد این بود که در همان نقش قبلی به عنوان یک زن ساده و دور از سیاست یک دفعه برگشتم و به غیوران گفتم: زن؟! حرف یک زنه! با یک زن بودی؟ به من بگو این زن کی بوده که این‌ها می‌گویند؟ تو حالا با یک زن رابطه داری؟ باید اینجا به من بگویی که جریان چی بوده؟ آن زنی که اینها با تو دیده‌اند، کی بوده؟ غیوران هم مرتب می‌گفت بابا زنی در کار نیست، ولی من او را رها نمی‌کردم و با حالت تعجب می‌گفتم: پس بگو، این شب ها که دیر به خانه می‌آیی، (می‌آمدی) زن گرفته‌ای و من خبر ندارم! حالا آن دو نفر (حسینی و عضدی) آن بالا نشسته بودند و از این که مرا به جان او انداخته بودند کیف می‌کردند و به غیوران می‌گفتند، حالا به این بگو آن زنه کی بوده. من هم می‌گفتم این زنه کی بوده، دعوای حسابی راه انداختم.

من فکر نمی‌کردم که تو این کاره هستی و دنبال زن‌ها می‌روی و تو را آدم خوبی می‌دانستم. غیوران هم می‌گفت بابا زنی در کار نیست و ماجرای خرید اتومبیل از علی را تعریف می‌کرد و مرتب می‌گفت که تو خیالت راحت باشد، زنی در کار نیست و من باز می‌گفتم که این حرف‌ها را از تو قبول نمی‌کنم باید بگویی آن زنه کی بوده؟ بالاخره آن دو نفر (شکنجه‌گران) از این ماجرای ساختگی، هیجان زده شده و می‌خندیدند، کنار نشستند و به غیوران، گفتند حالا برو جواب زنت را بده! و آنها رو به من کردند و گفتند ما خیال می‌کردیم تو هم مثل این پدر سوخته هستی، ولی دیدیم تو این طور نیستی.

گفتم: برای چه دنبال یک زن برود. گفتند: «اینها همین‌طورند، مثلا تو چه عیبی داشتی؟ بچه نداشتی؟ بد بودی؟ زشت بودی؟ حالا ببین این رفته دنبال یک زن دیگه».

عضدی (به عنوان یکی از شکنجه‌گران با تجربه کمیته مشترک) کاملا سادگی و بی‌اطلاعی مرا باور کرده بود دستور آزادی مرا داده بود. خلاصه صبح آزادم کردند.

چند روز پس از آزادی من، شوهرم را در معیت ساواکی‌ها برای اجرای یک قرار به درب مغازه‌اش می‌آوردند. افرادی به منزل تلفن کردند و آمدنش را به من اطلاع دادند. پسرم حسین را برای دیدن پدرش فرستادم و خودم تلفنی با مغازه غیوران تماس گرفتم. برای این که سوءظن ایجاد نشود و ضمنا علی هم بتواند راحت تماس بگیرد، تلفن را در اختیار غیوران گذاشته بودند. به غیوران گفتم که آزاد شده‌ام و در منزل هستم. چون می‌دانستم تلفن در کنترل مامورین است، دوباره شروع کردم که بگو: آن زن کی بوده؟ و تو چرا باید یک زن را در اتومبیل‌ات سوار کنی؟ و او هم چند بار تکرار کرد که «تو خیالت راحت باشد زنی در کار نبوده، تو که می‌دانی من اهل این کارها نیستم، تو با بچه‌ها در منزل بمان و مطمئن باش که زنی در کار نبوده و آن زن خواهر کسی بوده که می‌خواستم اتومبیلش را بخرم».

خلاصه پس از پانزده روز با اعترافات سران مرتد سازمن منافقین خلق در حالی که همه چیز حتی داستان ساختگی خانم سجادی و مشاجره با همسرش رو شده بود دوباره او را دستگیر کردند و این بار، ساواکی‌ها و بازجوها مرتبا برای عقده‌گشایی و شاید تحقیر عضدی که چنین کلکی را از یک زن مبارز مسلمان خورده بود، به او می‌گفتند زنه، کی بود؟ و این، به صورت یک جوک خنده‌دار در‌آمده بود.

منبع:مشرق به نقل از ویژه نامه دهه مبارک فجر

ازدواج دوم یک امام جمعه از طریق فیس‌بوک!

شنیده شد که روزنامه عراقی شفق، یکی از جنجال‌برانگیزترین اخبار این روزهای الجزایر را منتشر کرده است.

به گزارش سایت تعدد زوجات به نقل از مشرق یک امام جمعه سنی الجزایری که به سخنرانی‌هایش در مورد معایب فیس‌بوک مشهور است، برای دومین بار و از طریق فیس‌بوک ازدواج کرده است.

جالب اینجاست که او دائما خانواده‌ها را به منع فیس‌بوک تشویق می‌کرد و دائما نیز به پایتخت سفر می‌کرده و به همسرش نیز می‌گفته که برای کنفرانس(!) به پایتخت می رود.

همسرش نیز که به او اطمینان داشت او را راهی می‌کرد تا اینکه مشخص شد شوهرش برای دیدار با همسر دومش که در فیس‌بوک با او آشنا شده به پایتخت می‌رود!

گفتنی است تعدد زوجات در الجزایر شیوع دارد اما نحوه همسرگزینی این امام جمعه جالب است

۲۰ هزار دلار پاداش برای تجدید فراش

دولت کویت برای تشویق مردان به ازدواج با دختران کشورش پاداش مالی خوبی در نظر گرفته است.

به گزارش مشرق به نقل از روزنامه قدس، بر اساس یک تصمیم جدید در این کشور برای ترغیب مردان کویتی به ازدواج با دختران کشورشان به هر مردی که همسر دوم خود را از کویت انتخاب و با او ازدواج کند ۲۰ هزار دلار هدیه می‌دهد.در کشور کویت ۵۰ هزار نفر از مردان با زنان خارجی ازدواج کرده‌اند.

تمایل مردان کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به ازدواج با زنان و دختران خارجی بویژه کشورهای لبنان، سوریه و حتی کشورهای اروپایی و در خانه ماندن دختران به مشکل اجتماعی بزرگی برای این کشورها تبدیل شده است.

هفت راه ازدواج مجدد ! / طنز

خیلی از حقوق دانان و نیز قانون گذاران مجلسی و دولتی و قضایی و دادگاه های خانواده بر این باورند که خدا در هنگام نزول قرآن در رودبایستی  با مردان مانده و تعدد زوجات را که یک خیانت مسلم به جنس لطیف است را جایز دانسته حال که خدا با مردها از در تعارف وارد شده و به مردان مجوز خیانت داده پس ما باید دست در دست هم بدهیم و به کمک خدا بیائیم و با اصلاح موارد جا مانده (به خاطر همان رودربایستی!) به تکمیل این قانون بپردازیم! درست است که خدا تعدد زوجات را به شرط عدالت می داند اما ما که از نیت خدا آگاهیم این شروط  را نیز اضافه می کنیم و می گوئیم تعدد زوجات فقط  درموارد زیر امکان پذیر است:
  «رضایت همسر اول، عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی، عدم تمکین زن از شوهر، ابتلای زن به جنون یا امراض صعب‌العلاج، محکومیت قطعی زن در جرایم عمدی به مجازات یک‌سال زندان یا جزای نقدی که بر اثر عجز از پرداخت منجر به یک سال بازداشت شود (مثل جرایم رانندگی)، هرگونه اعتیاد زن، سوءرفتار یا سوءمعاشرت زن به‌حدی که ادامه‌ زندگی را برای مرد غیرقابل تحمل کند، ترک زندگی خانوادگی از طرف زن به مدت شش‌ماه و عقیم بودن زن از جمله این شرایط که به محض تحقق هر یک از آنها مرد می‌تواند مجددا ازدواج کند.»
بنابراین اگر مرد متاهلی هستید و فیل‌تان یاد هندوستان کرده اما نه خودتان و نه فیل‌تان جرات بی قانونی را ندارید؛ می‌توانید با عمل به یکی از راهکارهای زیر که بر اساس قوانین فوق طراحی شده‌اند به‌طور «قانونی»مجددا ازدواج کنید تا تعدد زوجاتتان کاملا موافق شروط قانون گذاران عاقل و بافهم و دور اندیش باشد!

۱‌- یک کاری کنید که زن‌تان قادر به «ایفای وظایف» نباشد. البته مراقب باشید آنقدر زیاده‌روی نکنید که خودتان هم تا آخر عمر از ایفای نقش محروم شوید!!

۲‌-یک کاری کنید که زن‌تان تمکین نکند. البته اصولا زن‌های امروزی زیاد اهل تمکین نیستند و این وظیفه به دوش مردان گذاشته شده که از گرفتن نان تا شستن ظرف‌ها و بردن بچه‌ها به مدرسه و البته امرار معاش به ایفای نقش بپردازند اما با توجه به اینکه چنین مردانی اصولا همین یک زنی که گرفته‌اند برای هفت پشت‌شان بس است؛ قاعدتا مردانی نیاز به راهنمایی دارند که زن‌شان واقعا از آنها تمکین می‌کنند.
در این صورت سه هفته جوراب‌تان را نشویید و بعد از زن‌تان در حال خوردن شام بخواهید که فورا آن را بشوید و کارهایی از این قبیل تا عدم‌تمکین کند.

۳‌- آنقدر زن‌تان را اذیت کنید تا به جنون یا امراض صعب‌العلاجی مثل سرطان دچار شود. آن وقت در کمال افتخار و مثل یک «مرد» بروید به‌طور «قانونی» مجددا ازدواج کنید.

۴‌- سوئیچ ماشین را که مدت بیمه‌اش تمام شده با مهربانی در اختیار زن‌تان بگذارید تا در یک بزرگراه تصادف کند. بعد وقتی که به زندان یا جریمه نقدی معادل آن محکوم شد، فورا بروید زن بگیرید.
ضمنا اگر زن‌تان از آن دسته زن‌هایی است که در بزرگراه حداکثر با سرعت ۲۰ کیلومتر می‌راند، خودتان ترتیب یک تصادف ساختگی را بدهید.

۵‌- زن‌تان را معتاد کنید. فراموش نکنید که «هرگونه اعتیاد» شامل اعتیاد به شکلات هم می‌شود.

۶‌- آستانه تحمل‌تان را به‌قدری پایین بیاورید که هر رفتار او در حکم سوءرفتار یا سوءمعاشرتی باشد که «ادامه‌ زندگی را برای مرد غیرقابل تحمل کند.» اگر افاقه نکرد یک دوربین مخفی کار بگذارید و سپس مثل یک آدم متمدن و در کمال ادب و احترام به زن‌تان بگویید که قصد ازدواج مجدد دارید، آیا اجازه می‌دهد؟ مطمئن باشید چنان حادثه خشونت‌باری در دوربین ضبط خواهد شد که «سوءرفتار» همسرتان را در هر دادگاهی به اثبات خواهد رساند.

۷- شش ماه زن‌تان را بفرستید مسافرت یا شهرستان پیش خانواده‌اش یا کاری کنید که جان به‌لب شود و شش ماه از دست شما به خانه والدینش پناه ببرد.

کوتاه و جالب از همه زنان ناصرالدین شاه!

سایت زن امروز در مطلبی جالبی به بررسی و معرفی زنان دائم و مؤقت ناصرالدین شاه قاجار پرداخته است. زنان عقدی ناصراالدین شاه: گلین خانم اولین زنی بود که ناصرالدین شاه در زمان ولیعهدی گرفت و از او سه فرزند داشت. یک پسر موسوم به سلطان محمود میرزا که ولیعهد بود و در سن دو سالگی درگذشت و دو دختر مسماة به افسرالدوله و فخرالملوک. خجسته خانم تاج‌الدوله، دختر سیف‌الله میرزا پسر فتحعلی شاه نخستین زنی بود که پس از استقرار سلطنت اختیار نمود. مشارالیها یک دختر و یک پسر آورد. دخترش عصمت‌الدوله بود و پسرش سلطان معین الدین میرزا که او نیز ولیعهد خوانده شد و در ۹ سالگی درگذشت. شکوه‌السلطنه دختر شعاع السلطنه پسر فتحعلی، شاه یک پسر آورد که مظفرالدین شاه باشد. سرورالسلطنه دختر عمادالدوله پسر خاقان اولادی نیاورد. جیران ملقبه به فروغ‌‌السلطنه دو پسر آورد موسوم به ملک قاسم میرزا و ملکشاه که هر دو را ولیعهد خواندند و یکی پس از دیگری درگذشت. از زنان عقدی ناصرالدین شاه، فروغ‌السلطنه (جیران) و سرورالسلطنه و شکوه‌السلطنه به ترتیب در حیات شاه فوت نمودند. زنان صیغه‌ای ناصرالدین شاه: زینت‌السلطنه دختر سالار معروف که چند سال در خراسان با شاه جنگید. مشارالیها یک پسر آورد موسوم به سالار السلطنه که در تاریخ تحریر این کتاب در فرنگستان زندگی می‌کند. بدرالسلطنه از شاهزاده خانم بزرگ بود. یک پسر آورد موسوم به رکن‌السلطنه که او نیز سال‌هاست در اروپا عمر می‌گذراند. اخترالسلطنه خواهر اوکتای قاآن میرزا که اولاد نیاورد. شمس‌الدوله دختر عضدالدوله پسر فتحعلی شاه که برادرهایش عین‌الدوله صدراعظم مظفرالدین شاه و وجیه‌الله میرزای سپهسالار بودند. مشارالیها هم فرزندی نیاورد. صیغه‌های محترمه دیگر که از شاهزاده خانم‌ها نبودند: انیس‌الدوله که در واقع ملکه بود، ولی فرزند نیاورد. شاه او را بسیار دوست داشت، و چندین بار خواست وی را عقد نماید، ولی او نپذیرفت و اظهار نمود که به اصطلاح ساعت اولیه زناشوئی خود را برهم نخواهد زد. پس از کشته شدن شاه روزی برایش مبلغی پول آوردند و چون تمثال شوهر را بر روی اسکناس‌ها دید آنقدر به سر و سینه کوفت که سخت بیمار شد و پس از چند ماه بدرود زندگی گفت. امینه اقدس عمه عزیزالسلطان سردار محترم فرزندی نیاورد. عفت‌السلطنه مادر سلطان مسعود میرزای ظل‌السلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه و بانو عظمی زن صارم الدوله. منیرالسلطنه مادر ضیاءالسلطنه زن سید زین‌العابدین امام جمعه. والی زاده مادر والیه که زن اعتضادالملک شد و پس از فوت وی به عقد مهدیقلی خان مجدالدوله درآمد. خازن‌الدوله دو دختر آورد مسماة به فخرالدوله و فروغ‌الدوله، فخرالدوله زنی بود بسیار زیبا و ادیبه و شاعره که سخن شیرین می‌گفت و خط خوش می‌نوشت، و فروغ‌الدوله که زن ظهیرالدوله شد و بعدها او را ملکه می‌نامیدند. وجیه‌الدوله یک دختر آورد مسماة به اخترالدوله که شاه او را برای عزیزالسلطان عروسی نمود. مرجان خانم مادر یمین الدوله و فرح‌السلطنه. توران السلطنه مادر عضدالسلطنه و تاج‌السلطنه. حرمت السلطنه مادر افتخار السلطنه. محبوب‌السلطنه مادر عزالسلطنه و عزیزالسلطنه. وقارالسلطنه مادر شرف‌السلطنه. قمرتاج خانم مادر قدرت‌السلطنه. به هر یک از زن‌های بزرگ یک دستگاه عمارت و حیاط داده شده بود. زن‌های دیگر به تفاوت از یک الی سه اطاق داشتند و صیغه‌های جزء به زن‌های محترمه سپرده شده و در دستگاه آنها می‌زیستند

ابتکار جالب ژاپن برای حل معضل دختران ترشیده!

شبکه تلویزیونی العربیه روز چهارشنبه اعلام کرد: ژاپن برای حل مشکل ازدواج دختران ناامید و برای تحریک پسران ژاپنی جهت ازدواج ، قطار آشنایی دختران و پسران جوان را به راه انداخت.
ابتکارهای ژاپن تمامی ندارد و این بار به دور از دنیای تکنولوژی و صنعت بوده و مربوط به دنیای عشق و ازدواج است.
دختران ژاپنی می‌توانند با خرید بلیط این قطار که هر هفته روزهای شنبه حرکت می‌کند، فرصت آشنایی با شریک زندگی خود را پیدا کنند.
هدف دولت ژاپن از این اقدام ابتکاری، برطرف شدن معضل ازدواج دختران ناامید و تشویق پسران به ازدواج با آنان است.
این در حالی است که آمارها نشان داده که بسیاری از جوانان این کشور به دلیل سرگرم بودن به کار و اشتغال، فرصت آشنایی با یکدیگر را نداشته و ازدواج نکرده‌اند از همین رو دولت تصمیم گرفت راه جدیدی را برای آشنایی جوانان در پیش بگیرد.نقش دست اندرکاران این ابتکار، فقط به تنظیم سفرهای قطار خلاصه نمی‌شود بلکه ترتیب سفر خارج از کشور را برای کسانی که از این طریق مایل به ازدواج هستند، فراهم می‌آورند.

طلاق بخاطر خداحافظی گرم شوهر با پیرزن ۷۵ساله

زنی با حضور در دادگاه خانواده اعلام کرد چون شوهرش در یک مهمانی با زنی ۷۵ ساله خداحافظی گرم کرده و با او دست داده است دیگر حاضر به زندگی با او نیست.
به گزارش سایت تعدد زوجات تبلیغات رسانه ها علیه چندهمسری کار را بجایی رسانده که یک زن افراطی به علت احوال پرسی شوهر خود با یک پیره زن(!) به دادگاه دادخواست طلاق ارائه کرد!  این زن ۲۸ ساله که پریسا نام دارد و چهار سال از ازدواج با شوهرش صدرا می‌گذرد روز گذشته به اتفاق همسرش در دادگاه خانواده حاضر شد تا از او جدا شود. وی هنگامی که در برابر پرسش قاضی حسن عموزادی در مورد این درخواستش قرار گرفت، گفت چون صدرا چند شب قبل در یک مهمانی با زنی ۷۵ ساله دست داده و خداحافظی گرمی کرده است دیگر نمی‌تواند با او زندگی کند.
وی در تشریح این ماجرا گفت؛ «هفته گذشته برادر صدرا ما را به خانه شان دعوت کرد.اما در آخر هنگام خداحافظی من صحنه‌یی را دیدم که از آن شب به بعد فکر کردن به آن آزارم می‌دهد. وقتی ما با همه خداحافظی کردیم صدرا با یکی از فامیل های دورشان که زنی ۷۵ ساله است دست داد. این کار او باعث خجالت من شد و با عصبانیت آنجا را ترک کردم و به خانه پدرم رفتم. صدرا با این کارش به من خیانت کرده و دیگر هیچ علاقه یی به او ندارم.»
سپس نوبت به صدرا رسید تا در برابر ادعای همسرش از خود دفاع کند. او گفت؛ «زنی که با او دست دادم سالخورده و از اقوام دورم بود. سال ها بود همدیگر را ندیده بودیم و وقت خداحافظی او دستش را به طرف من گرفت. من هم برای اینکه به او بی احترامی نکنم دستش را گرفتم.»
در پی این اظهارات قاضی عموزادی به گفت وگو با زوج جوان پرداخت.این صحبت ها دقایقی ادامه یافت تا اینکه عاقبت پریسا از خواسته اش صرف نظر کرد و همراه شوهرش از دادگاه خارج شد.

راه اندازی رادیویی مخصوص زنان مطلقه!

منابع رسانه ای مصر از آغاز فعالیت رسمی یک شبکه رادیوئی مخصوص زنان مطلقه با نام “رادیو مطلقه‌ها” خبر دادند.
گفتنی است در این اقدام بی سابقه در جهان عرب، خانمی به نام “محاسن الصابر” که خود یک زن مصر مطلقه است، اقدام به راه اندازی این شبکه رادیویی کرد. اولین برنامه این شبکه رادیوئی که از طریق سایت اینترنتی این

شبکه پخش شد، “برنامه روزانه مردان طلاق داده” نام دارد.

در این برنامه که مخصوص به مردان طلاق داده بوده است، یک مرد طلاق داده حضور می‌یابد و از تجربیات و مشکلات خود پس از جدا شدن از همسرش سخن می‌گوید. هدف از این کار بیان مشکلات طلاق و جدایی از همسر است. به نظر می‌رسد دست اندر کاران این شبکه رادیویی هدفشان با چنین کاری کاهش آمار طلاق در مصر و دیگر کشورهای عربی است.

خانم “محاسن الصابر” در مورد اهداف خود از تأسیس و راه اندازی این شبکه رادیویی می‌گوید: بنده یک ازدواج ناموفق و شکست خورده را تجربه کرده ام. پس از جدایی از همسر نگاه جامعه، مردم و اطرافیان به من عوض شد از همین رو به فکر تأسیس چنین شبکه ای افتادم تا در مسیر تغییر دیدگاه مردم نسبت به افراد جدا شده از همسر، گامی مثبت بردارم. همچنین با راه اندازی این شبکه به دنبال رساندن صدای این گونه افراد به اطرافیانشان بودم. در حال حاضر ۲۵ زن مطلقه در این شبکه رادیویی کار می‌کنند که سن آنها از ۲۲ تا ۵۰ سال است.
گفتنی است بررسی های انجام شده و آمارهای موجود نشان می‌دهد به برکت رسوخ افکار فمنیستی آمار طلاق در کشورهای عربی روز به روز در حال افزایش است و مصر در حال حاضر رتبه اول طلاق در جهان عرب را به خود اختصاص داده است

فمنیستهای وهابی هم داستان با فائزه هاشمی/ زنان هم با ۴ مرد ازدواج کنند!

علمای دانشگاه الازهر مصر از فتوای یکی از زنان وهابی  به خشم آمده و او را ” الضالة المضلة “( گمراه گمراه کننده) لقب دادند.
خانمی که گفته می‌شود ” نادین البدیر “، مجری تلوزیون و یک فمنیست دوآتشه مصری است، که فتوا (!) داده زنان نیز باید همانند مردان صاحب اختیار انتخاب چهار همسر باشند تا در تساوی حقوق مردان و زنان عدالت رعایت شود!

10FOUR-WIVES-ONE-MAN-0112-8-10-962311-12-17-83727images

تصاویر به ترتیب شادی صدر ،نادلین البدیر، فائزه هاشمی


عکس شادی صدر را با پوشش و بدون پوشش مشاهده می کنید

ماهیت فمنیسم یک چیز است و آن انکار قوانین هستی است حال می خواهد  مینی ژوپ با شد ویا محجبه و چادری رو گرفته! می خواهد به دروغ نام شیعه را یدک بکشد یا سنی وهابی باشد این تابلوهای به ظاهر متضاد چیزی از الحاد و اتحاد آنان نخواهد کاست!

این موضوع با واکنش های متفاوت و البته مخالفت های بسیاری همراه شده است .در همین باره ” شیخ عبدالله بن سلیمان المنیع ” رئیس هیات العلماء عربستان گفته است : مهم نیست که این خانم تبعه چه کشوری است و مهم نیست که جوابی به او داده شود زیرا سخن هجو همیشه هجو بوده و باطل همواره باطل است و امیدوارم که دستگاه قضایی حکم لازم را برای جلب و بازخواست این خانم صادر کند. شیخ “عبدالله ” همچنین افزود : سخنان این زن من را به یاد سخنان ابولهب انداخت که وقتی یک سوره کامل قرآن در مذمت و لعن او نازل شد سخنانی را بر زبان راند که البته شایسته خود او بود. در همین باره ” خالد فواد ” نائب رئیس حزب “الشعب” مصر نیز در واکنش به این موضوع دادخواست محاکمه ” البدیر ” را به مدعی العموم مصر ارائه داده است. لازم به ذکر است این زن با نوشتن مقاله‌ای در روزنامه “المصری الیوم” چاپ قاهره و انتشار آن در صفحه اول این روزنامه، اختیار داشتن ۴ همسر برای مردان را ” احتکار جنسی ” نامید و خواهان صدور فتوای جهانی برای احقاق حق زنان در این مورد شد!

گفتنی است در ایران نیز فائزه هاشمی و شادی صدر سابقه دفاع از چندشوهری زنان در مقابل تعدد زوجات را دارند هنوز از ارتباط پیدا و پنهان نادین با فائزه وشادی خبری منتشر نشده است!

برای مطالعه بیشتر در رابطه با دیدگاه فائزه و شادی صدر اینجا را کلیک نمائید